افکار شکسته
دست های پینه بسته
کمر مردم از غصه شکسته
فریاد های بلند و لب های بسته
خدا هم ازاین وضع شده خسته
دین دست و پای مرا بسته
ایمانم از هم گسسته
بهشتی که درهایش بسته
روحانی که قرق گناه و مسته
شیطان بیکار یه گوشه ای نشسته
انسان فاسدی که بت هم نمیپرسته
غروری که فرو ریخت و شکسته